بچهها این نقشهی جغرافیاست
بچهها این قسمت اسمش آسیاست
شکل یک گربه در اینجا آشناست
چشم این گربه به دنبال شماست
بچهها این گربههه ایران ماست …….
***
در جریان حوادث اخیر، دوهفتهی پیاپی احوال گربه را گفتم. مختصری از این سرودهها را پس و پیش در تلویزیون خواندم. اینک مجموعهی آن را در گذار میگذارم. (تا خودم هم گمشان نکنم!)
شرح دو هفته است.
***
گربههه اینجاست غمگین و کسل
دارد این سی ساله کلی درد دل
گربه خیلی قتل و غارت دیده است
دزدهای با مهارت دیده است
دزدهائی دیده اسم و رسمدارجملهشان با احترام و اعتبار
نیم تن سنگینی عمامهشان
چند تن تاراج در برنامهشان
دزدهائی نیز کاپشن بر تناند
دزد سوزن سارق تیرآهناند
میرود در جیب آنها پول نفتیکقران از دست آنها در نرفتگربه دیده در ره خود دامهادامگستر حجتالاسلامها
دیده هرکس صحبت از دین میکند
مال مردم را به خورجین میکند
دیده هرکس میزند حرف از خدامیبرد از بهر خود سهمی جدا
گربههه این هفته غمگینتر شدهغصهاش در سینه سنگینتر شده
گربه بیداد فراوان دیده است
خون بر آسفالت خیابان دیده است
گربه دیده ملتی با رأی و هوش
بهر رأی خود برآورده خروش
گربه دیده بچه گربه مثل شیر
نیست پروایش ز باتوم و ز تیر
گربه دیده دولتی ملت ستیز
تیغ خود از بهر مردم کرده تیز
پس چنین حیران و سر در گم شده
در غم از غمگینی مردم شده
گربه جان! حیف است که باشی غمین
گربه جان غمگین مشو لب ورنچین
این جوانانی که فرزند تو-اندبچه گربهها که دلبند تو-اند
باکشان از دشمن چون موش نیست
مشعل ما شعلهاش خاموش نیست
تا برآورده است این ملت خروش
رفته بالا قیمت سوراخ موش
***
گربه حالش خوش نبود این چند روز
یک کمی افسردگی دارد هنوز
داشت از آن جمعه کلی دلهره
دیده بود انگار لولوخورخوره!
صحنهی بد بسکه دیده طفلکی
رنگ از رویش پریده طفلکی
با همه احوال شیطان و بلاست
جان او با این حوادث آشناست
گربه دیده رنگ وارنگ انقلاب
چاپ گشته قصههایش در کتاب
دیده خونخواران کوچک یا بزرگ
مثل کفتار و شغال و خرس و گرگ
غولها دیده سراسر ادعا
ادعاهاشان از اینجا تا خدا
گربه رفته با تمام کوچکی
بیخ گوش غول بسته شیشکی!
گفته این ملت ندارد حس ترس
تو ولی از خشم این ملت بترس
گفته این ملت نجیب است و صبور
کرده از بالا و پائینها عبور
از شما گندهترش را دیده است
گاه جا هم خورده و ترسیده است!
لیک بعد از یک دو روز از ماجرا
گفته چی؟ گفته کجا؟ گفته چرا؟
برده هر رجاله را زیر سوال
پس زده بر خانمانش ضدحال
کرده خالی زیر پای حضرتش
بروصیت هم نداده مهلتش
بچهها این گربههه ایران ماست
با متانت، پرتوان؛ درد آشناست بارها خونش به خاکش ریخته
خاک او با خون او آمیخته
پس شده ساروج پوشاک تنش
سخت باشد در ستوه آوردنش
گاه میبینی اگر بنشسته پس
میرود تا تازهتر سازد نفس!
میرود تا پرتوان و پرخروش
از کنار خود بتاراند وحوش
گربهی ما فارغ از جنگ و جهاد
اهل صلح است اهل عدل است اهل داد
گربه با لفظ «بشر» جانش خوش است
گربهی ما یادگار کورش است
بچهها این نقشه جغرافیاست
بچهها این گربه اسمش پرشیاست!
بچهها این، خانهی اجدادی است
گشته ویران تشنهی آبادی است
خسته از شلاق استبدادی است
مرهم دردش کمی آزادی است
بچهها، این کار فردای شماست
-----------------------------------
تابلوهای گربه اثر محمود زندهرودی.
بچهها این قسمت اسمش آسیاست
شکل یک گربه در اینجا آشناست
چشم این گربه به دنبال شماست
بچهها این گربههه ایران ماست …….
***
در جریان حوادث اخیر، دوهفتهی پیاپی احوال گربه را گفتم. مختصری از این سرودهها را پس و پیش در تلویزیون خواندم. اینک مجموعهی آن را در گذار میگذارم. (تا خودم هم گمشان نکنم!)
شرح دو هفته است.
***
گربههه اینجاست غمگین و کسل
دارد این سی ساله کلی درد دل
گربه خیلی قتل و غارت دیده است
دزدهای با مهارت دیده است
دزدهائی دیده اسم و رسمدارجملهشان با احترام و اعتبار
نیم تن سنگینی عمامهشان
چند تن تاراج در برنامهشان
دزدهائی نیز کاپشن بر تناند
دزد سوزن سارق تیرآهناند
میرود در جیب آنها پول نفتیکقران از دست آنها در نرفتگربه دیده در ره خود دامهادامگستر حجتالاسلامها
دیده هرکس صحبت از دین میکند
مال مردم را به خورجین میکند
دیده هرکس میزند حرف از خدامیبرد از بهر خود سهمی جدا
گربههه این هفته غمگینتر شدهغصهاش در سینه سنگینتر شده
گربه بیداد فراوان دیده است
خون بر آسفالت خیابان دیده است
گربه دیده ملتی با رأی و هوش
بهر رأی خود برآورده خروش
گربه دیده بچه گربه مثل شیر
نیست پروایش ز باتوم و ز تیر
گربه دیده دولتی ملت ستیز
تیغ خود از بهر مردم کرده تیز
پس چنین حیران و سر در گم شده
در غم از غمگینی مردم شده
گربه جان! حیف است که باشی غمین
گربه جان غمگین مشو لب ورنچین
این جوانانی که فرزند تو-اندبچه گربهها که دلبند تو-اند
باکشان از دشمن چون موش نیست
مشعل ما شعلهاش خاموش نیست
تا برآورده است این ملت خروش
رفته بالا قیمت سوراخ موش
***
گربه حالش خوش نبود این چند روز
یک کمی افسردگی دارد هنوز
داشت از آن جمعه کلی دلهره
دیده بود انگار لولوخورخوره!
صحنهی بد بسکه دیده طفلکی
رنگ از رویش پریده طفلکی
با همه احوال شیطان و بلاست
جان او با این حوادث آشناست
گربه دیده رنگ وارنگ انقلاب
چاپ گشته قصههایش در کتاب
دیده خونخواران کوچک یا بزرگ
مثل کفتار و شغال و خرس و گرگ
غولها دیده سراسر ادعا
ادعاهاشان از اینجا تا خدا
گربه رفته با تمام کوچکی
بیخ گوش غول بسته شیشکی!
گفته این ملت ندارد حس ترس
تو ولی از خشم این ملت بترس
گفته این ملت نجیب است و صبور
کرده از بالا و پائینها عبور
از شما گندهترش را دیده است
گاه جا هم خورده و ترسیده است!
لیک بعد از یک دو روز از ماجرا
گفته چی؟ گفته کجا؟ گفته چرا؟
برده هر رجاله را زیر سوال
پس زده بر خانمانش ضدحال
کرده خالی زیر پای حضرتش
بروصیت هم نداده مهلتش
بچهها این گربههه ایران ماست
با متانت، پرتوان؛ درد آشناست بارها خونش به خاکش ریخته
خاک او با خون او آمیخته
پس شده ساروج پوشاک تنش
سخت باشد در ستوه آوردنش
گاه میبینی اگر بنشسته پس
میرود تا تازهتر سازد نفس!
میرود تا پرتوان و پرخروش
از کنار خود بتاراند وحوش
گربهی ما فارغ از جنگ و جهاد
اهل صلح است اهل عدل است اهل داد
گربه با لفظ «بشر» جانش خوش است
گربهی ما یادگار کورش است
بچهها این نقشه جغرافیاست
بچهها این گربه اسمش پرشیاست!
بچهها این، خانهی اجدادی است
گشته ویران تشنهی آبادی است
خسته از شلاق استبدادی است
مرهم دردش کمی آزادی است
بچهها، این کار فردای شماست
-----------------------------------
تابلوهای گربه اثر محمود زندهرودی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر