۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

براي حسين بازجو هم بيماري نميخواهم - كاري بكن اي دوست كه وقتي رفتي جمعي به تو گريان و تو باشي خندان

طنزير به ناسلامتي دشمنش هم شاد نميشود . طنزير ، طنز ايران است و ايراني جماعت ، بدخواه هيچ کس نيست . اما هستند کساني که در رفتنشان ، کسي گريان نميشود اگر نخندد .
حسين بازجو ، صدا و تريبون حنجره کثيف رهبرش است و همزمان بسيار سنگدلانه بازجويي ميکرد از فرزندان اين بوم وبر .
خبر آمده است که بيمار است . گويا رفتني است اين موجود خاکي ، چون من که رفتني هستم و چون تو .
باشد در زمان بودنمان چنان نفس بکشيم که به گاه رفتن ، دلي خنک نشود اگر اشکي هم برايمان نمي ريزند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر